يكسال بعد شده است
همين دقايقي قبل يكسال بزرگتر شده ام، سن شناسنامه ام كه اين را ميگويد.
دليلي براي نوشتن نداشتم، راستش مدتهاست كه ندارم، شايد نوشتن، راهي براي داشتن مي نمود كه انگار نبود.
وقتهايي بود كه هر حادثه، يك درنگ، بي مقدمه نثر مي آمد. اما مدتهاست قلم آويز گردنم شده است.
امسال چگونه بود، هر سال چطور بود؟
روزهاي سخت، روزهاي خوب، روزهاي بد، روزهاي خوش، همه ي آنچه امسال بود.
آنروز، رابطه اي كه روانم را چشيد و جانم را نوشيد، يك بعد از ظهر آفتابي تمام شد، ساده و محكم.
و امروز، رابطه ي سيالي مستم كرده است كه زير و بم، فراز و نشيب، بالا و پائين دوست داشتني دارد.
اما خانواده، هنوز و هنوز و هنوز، بزرگترين داشته ي تمام عمر تا به اكنون.
هامون، روزهاي سختي، روزهاي تنهايي و روزهاي تعلق داشتن، ما هنوز مرديم و هم قافيه با درد اما، برادر، مهم اينست كه امروز به كسي تعلق داريم.
حميد، مرد خانواده اي كه حالا پارسا، مثل يك ضلع تازه، خانواده اش را دچار يك مثلث عشقي كرده است. برادر، شاد بمان
آلفردوي بابا، خليل، تازه داماد خانواده شد، مصداق بارز آسان بگيري آسان ميگذرد، برادر، خوشبخت بمان.
اما، بوناسرا، هنوز بخت نارام، اميدوارم امسال تنهايي ات به درك واصل شود.
يكسالي كه گذشت، بهترين موفقيت اش، كار، بهترين داشته اش، خانواده و بهترين اميدش، يك تعلق تازه بود.
فردا روز بهتريست، ايمان دارم.
.......
پ ن:
1) من خود آن سيزدهم کز همه عالم بدرم
2) وقتی صبحها از خواب بیدار میشیم،
ما دوتا انتخاب داریم.
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار بشیم و رویاهامون رو دنبال کنیم.
www.Rayehe-Reyhan.Blogfa.com & www.TakTemp.ir & www.j28.ir
