سراسر نور است.
جهانِ مشوّش سکوت به زوال میگراید، آنسوی هستی پدیدار می شود، وعده صابرین محقق می گردد.
جهانِ واژه از نو در جغرافیایی تازه زائیده می شود.
شادی به آسمان معراج می کند.
حرف ها به تکثیر دمادم مشغول می شوند و گفتگو پدید می آید.
زبان به چرخش مشغول می شود و صدا به گوش می آید.
گوش به لرزه در می آید و تأمل به تفکر مبدل می شود.
چشم ها به دیدن دوباره گرم می شوند و زیبایی با شرم پاسخ داده می شود.
دست ها به لامسه مجهز می شوند و احاطه ابعاد دیگری، آغاز می شود.
لب ها به بزاق لذت آغشته می شوند و جاذبه آفریده می شود.
تو آمده ای،
و اهمیت هر چیزی در نگاه من با معیار تو، پیمانه می شود.
و عظمت هر کسی در رفتار من با مقیاس تو، مقایسه می شود.
و خواستن در یافتن تو به پایان خویش می انجامد.
و داشتن با وجود تو به آغاز خویش می رسد.
و ماندن با حضور تو به ابدیت خویش می پیوندد.
.....
وقتی به اینجا میرسم، همیشه کسی تکانم میدهد،
همیشه در تاریکی از خواب برمیخیزم،
جهان از رویا تهی شده است.
تو رفته ای،
ترس به خویش فرصت نزول می دهد.
غم به زمین هبوط می کند.
و سکوت به ابزار تشویش، به جهان بازمی گردد.
www.Rayehe-Reyhan.Blogfa.com & www.TakTemp.ir & www.j28.ir
