وقتی تمام وقت های عاشقی، گره ماندگار نمی خورند.

وقتی تمام دلخوشی ها به دلمشغولی ها مبدل نمیشوند.

یار موافق تو که ساز ناهمگون جدایی کوک کند. مِزقون شیدایی به مضراب سوته دلی مبدل میشود.

وقتی روضه، خودِ تو باشی، گریه کن نداشته باشی، خودِ تو مصیبت باشی، منتظر روضه شب جمعه نباش.

صحرای کربلا شده ای، برادر، دو قطره اشک بریز.

شاید دلباختگی به من و تو بیاید، شاید هنوز برای من و تو جوانی مانده باشد.

حالت بغل بازی نیست، عادت عشق بازی ست. مرد را برای رنجِ عاشقی آفریده اند.

آنکه جوانی تو برزخ میکرد، طاقت ماندن تا قیامت نداشت. دوباره برای خودت، زندگی کن، دوباره برای کسی، بمیر.

هنوز میشود در انتهای التهاب، در پایان غلت بیقراری ها، در آغاز یک روز تازه، برخاست.

هنوز میشود در ابتدای یک طلوع تازه، در ابتدای یک شکفتن دوباره بود.

هنوز میشود به عدد تمام لحظه های مانده تا پایان، چشم به در، منتظر بود.

خاک در انتظار گذر از فصلِ تشنه گی ست، منتظر فصلِ خروشِ هامون

خدا هر روز در کاری ست.

خدا رو چه دیدی، شاید غصه رد شد

.....

پ ن :

۱)       تنم را قحطی زده است

دور آخر را با من بزن

که من

هیچ لبخندی را

از پله های تاهل ام بالا نیاورده ام

 

خدا رو چه دیدی   را دانلود کنید

نوشته شده در دوشنبه نهم فروردین ۱۳۸۹ساعت ۵:۱۶ ب.ظ توسط مشرقی| |
آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند
www.Rayehe-Reyhan.Blogfa.com & www.TakTemp.ir & www.j28.ir
<>