دایره که باشی، جهانت که گِرداگِرد باشد، زاویه نداری، کُنجِ خلوتی نداری.

دچار سرگیجه میشوی. عاقبت نفله میشوی.

این روزها، مداوم زاویه ای خلوت به جهانِ زندگی من افزوده میشود.

گوشه ای که میشود در آن بی باک ترین بود.

خلوتی که میشود در آن شادترین بود.

زاویه ای که میشود در آن آرام ترین بود.

گاهی به لطف آنچه که نامش تعلّق است، جهان جای بهتریست.

تازه میفهمی زندگی گاهی لمس ظرافت یک دستِ دیگر است.

تازه میفهمی زندگی گاهی تلاقی فریبنده یک چِشمِ دیگر است.

تازه میفهمی زندگی شاد این روزها، تنها یک دلیل دارد، داشتن آنچه تاکنون نداشته ام.

آنگونه هرگز نخواسته ام، نداشته ام.

تعلّق به یک دوستداشتنِ مطلق.

خدا، که نَرو نیست به عاشقیت.

تمامِ جهان، سر به سر، کران تا کران، پشتیبانِ خواستن من، یاورِ داشتن من شده اند. سلیمان شده ام.

 

دانی که مرا یار چه گفتست امروز

جز ما به کسی در منگر، دیده بدوز

از چهره خویش آتشی افروزد

یعنی که بیا و در ره دوست بسوز

......

پ ن :

۱)   گاهی که میگویی دوستت دارم، یاد دختر شیرازی سوته دلان می افتم: میگن میخوادت، میگم من باید بخوام که میخوام، خواستن اون دیگه حکایت خودشه و دلش

۲)   فقط وقتی میان انبوهی از آدمهای یک گروه، تو، تنها تو، تمام وقت شادترین بودی، معنای تعلّق را میفهمی.

 

 

هوای حوا   را دانلود کنید

نوشته شده در شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۸۹ساعت ۶:۲۶ ب.ظ توسط مشرقی| |
آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند
www.Rayehe-Reyhan.Blogfa.com & www.TakTemp.ir & www.j28.ir
<>